۱۳۹۰-۹-۱۹، ۱۱:۲۰ صبح
دیشب به یاد چشمهایت گریه کردم
دیدم چو خالی بود جایت ، گریه کردم
شاید خدا این گونه می خواهد برایم
بستم لبم را از شکایت ، گریه کردم
در ذهن بی تابم چو حک شد نقش چشمت
من تا خدا ،تا بی نهایت گریه کردم
ما چون دو مرغ عشق با هم عهد بستیم
ای جفت عاشق،در هوایت گریه کردم
من دوستت دارم، گواه عشقم اینست
دیدم چو سیل اشکهایت ، گریه کردم
مرغ شب از دلتنگی مهتاب افسرد
وقتی شنیدم این روایت ، گریه کردم
ایینه از اندوه من چون ابر بارید
تنها نه او ، من هم برایت گریه گردم
آخ ...
دیدم چو خالی بود جایت ، گریه کردم
شاید خدا این گونه می خواهد برایم
بستم لبم را از شکایت ، گریه کردم
در ذهن بی تابم چو حک شد نقش چشمت
من تا خدا ،تا بی نهایت گریه کردم
ما چون دو مرغ عشق با هم عهد بستیم
ای جفت عاشق،در هوایت گریه کردم
من دوستت دارم، گواه عشقم اینست
دیدم چو سیل اشکهایت ، گریه کردم
مرغ شب از دلتنگی مهتاب افسرد
وقتی شنیدم این روایت ، گریه کردم
ایینه از اندوه من چون ابر بارید
تنها نه او ، من هم برایت گریه گردم
آخ ...